۱۳۸۷ خرداد ۲۰, دوشنبه

رباعی 60



هر گه که زدودم دل و جان از شکها
خوردم همه از غفلت خود پاتکها
گفتی ز تو بگذشته نگفتم چیزی
سیخت زدم از کون و زدی پشتکها

هیچ نظری موجود نیست: