۱۳۸۷ مرداد ۱۰, پنجشنبه

رباعی 76



روز از پی شب گشت پیاپی تحمیل
خوبی به بد و بد به بَتر شد تبدیل
صد تن کند انگشت و یکی بگذارد
یک تن ببرد گنج چو صد تن زد بیل

۱۳۸۷ مرداد ۹, چهارشنبه

رباعی 75



بودی و مرا خبر نبود از بودت
دانستم و دیر است و ندارد سودت
با کون دل ِ ما شاد و لبم خندان کن
گرچه نکند کیر خرم خشنودت

۱۳۸۷ مرداد ۳, پنجشنبه

رباعی 74



در دیده ما اشک و به دل هم افسوس
آتش چو به جان گشته نباشد محسوس
خوش بر چُل ِ ما نشین که بر این دیوار
جغدی هم اگر نشست ، نَبوَد منحوس

۱۳۸۷ تیر ۲۳, یکشنبه

رباعی 73



درياي زمانست و دران ماهي پر
هر خاطره ی مرده به اعماقش دُر
تا عطر خوش کردن ِ کون بر خیزد
بر آتش کیرم بنشین چون کُندُر

۱۳۸۷ تیر ۲۲, شنبه

رباعی 72


صد بین و مکن زان همه باور هم یک
بر جان چو نِه ای چون به جهانی مالک؟
چون طفل ِ دَر ِ حجره بقّالی کیر
دوزد به پَسَت چشم و بگوید ذلک

۱۳۸۷ تیر ۱۲, چهارشنبه

رباعی 71


دیوار جهان بوده هم از اوّل کج
مسلم بپرستد بُت ِ مکّی در حج
آن جامه که با خون جگر بافندی
بر کون تو کیرم درَد از هم رج رج

۱۳۸۷ تیر ۱۱, سه‌شنبه

رباعی 70


ما گشته تمام و جاده باقی مانده
مستیم و زجام ِ باده باقی مانده
رفتی تو و از لوازم کون کردن
تنها بَر ِ ما اراده باقی مانده

رباعی 69



هر نیمه شب قصه دیگر دارد
روزم یک و شب غصه دیگر دارد
کیرست و مرا خایه به جفتی اما
ساقی هوس آن سه دیگر دارد

رباعی 68



ما را نبَرد یاد تو جایی هرگز
رویا نبود حسن و سجایی هرگز
بس خرزه مردم به پسَت جا دادی
نا مانده دران جای رجایی هرگز