۱۳۸۷ خرداد ۱۱, شنبه

رباعی 56



آید اجل و ما همه خوابیدستیم
دست کمکت آید و ما بی دستیم
یک یک همه بر خاک خواهیم افتاد
از چشم جهان چونکه بباریدستیم
در دادن کون هر چه تو تنها باشی
در کردن وی ما و جهان همدستیم

۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۵, چهارشنبه

رباعی 55



قائم نبوَد هیچ ِ جهانش برذات
آییّ و روی یک کم و بیش از ذرّات
تا کون بکنی نیم حقیقت دیدی
کون هم بده خواهی چو جمیع الذات

۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۲, یکشنبه

رباعی 54



بالای جهان دیدم و هم پایینش
هم دست ِ نشاننده و هم گلچینش
از کون همه مو بیند اگر تلخ اندیش
سولاخ ِ وسط بیند و بَس خوش بینش

۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۱, شنبه

رباعی 53


از مردم این جهان جدا افتاده
در شک همه از عدل ِ خدا افتاده
زد قرعه فلک به نام هر کس کاری
کُس گفتن و کردنَش به ما افتاده
هرگز نخوری کیر مرا گر گویم
اندر پی ِ کون دی به کجا افتاده
در کوفه ز جلق مرده و نامش از بخت
بین شهداء کربلا افتاده